یک روز که دلم گرفته بود

ساخت وبلاگ
شوهر آهو خانم اولین اثر علی محمد افغانی که در زندان نوشته شده است به زندگی سید میران سرابی و همسرش آهو خانم در سالهای کشف حجاب و کمی قبل و بعد از آن میپردازد. سید میران سرابی خباز باشی معروف شهر و رئی یک روز که دلم گرفته بود...
ما را در سایت یک روز که دلم گرفته بود دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5zendegikhoobe9 بازدید : 140 تاريخ : دوشنبه 20 آبان 1398 ساعت: 11:41

راستش میل به خوندن این کتاب بعد از دیدن تئاترش که از نظر من فوق العاده و از نظر همسرم متوسط و شاید هم پایینتر از متوسط بود در من ایجاد شد، همسرم اعتقاد داشت که کشش کتاب در حدیه که چندین بار خوندتش و م یک روز که دلم گرفته بود...
ما را در سایت یک روز که دلم گرفته بود دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5zendegikhoobe9 بازدید : 142 تاريخ : دوشنبه 20 آبان 1398 ساعت: 11:41

  دلم برات تنگ شده, عجیب و زیاد, دوست دارم زنگ بزنم و باهات حرف بزنم, مثل روزهای مترو, همون وقتایی که دوتایی از دانشگاه برمیگشتیم , تو از مترو پیاده میشدی تا نزدیکی خونه ما اومدی و دوباره برمیگشتی, یا یک روز که دلم گرفته بود...
ما را در سایت یک روز که دلم گرفته بود دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5zendegikhoobe9 بازدید : 121 تاريخ : دوشنبه 20 آبان 1398 ساعت: 11:41

دور تند زندگی برای من از ساعت پنج و نیم صبح شروع میشه، دو ساعتی که میشه به دل راحت قهوه دم کرد، طرحی زد، رنگی ریخت، کتابی خواند، به گلها رسید و دوش را بدون خستگی گرفت، بعد ریتم کند کسل زندگی شروع میشه یک روز که دلم گرفته بود...
ما را در سایت یک روز که دلم گرفته بود دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5zendegikhoobe9 بازدید : 102 تاريخ : دوشنبه 20 آبان 1398 ساعت: 11:41

ساعت از هفت گذشته بود که رسیدم خونه, دقیقش رو بخوام بگم هفت و پنج دقیقه بود, من بعد ازکار, سفارش نقاشی همکارم رو برده بودم برای قاب و وقتی رسیدم ساعت هفت و پنج دقیقه بود و خونه بوی عدس پلو میداد, ماما یک روز که دلم گرفته بود...
ما را در سایت یک روز که دلم گرفته بود دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5zendegikhoobe9 بازدید : 96 تاريخ : دوشنبه 20 آبان 1398 ساعت: 11:41

از خواب بیدار میشم, موهام رو چند دور میپیچم و زیر یه کلیپس بزرگ جمعشون میکنمو دو تا گیره طلایی دو طرف سر که به قول "نوشای سالِ بلوا" زلفهای دلبریم رو جمع کنم. صبح جمعه است و منِ کارمند شانس این رو دار یک روز که دلم گرفته بود...
ما را در سایت یک روز که دلم گرفته بود دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5zendegikhoobe9 بازدید : 96 تاريخ : دوشنبه 20 آبان 1398 ساعت: 11:41

پودر نسکافه رو توی شیر گرم میریزم, کلاه سوایسرتم رو روی سرم میکشمو با ماگ مورد علاقه ام که عکس قشنگ خودم و همسرم روش چاپ شده میرم تو تراس, بخار از شیر نسکافه بلند میشه و من همزمان با مزه مزه کردنش به یک روز که دلم گرفته بود...
ما را در سایت یک روز که دلم گرفته بود دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5zendegikhoobe9 بازدید : 78 تاريخ : دوشنبه 20 آبان 1398 ساعت: 11:41

ایستادم بالای سر شیرجوش, میخوام شیرنسکافه درست کنمو طرح آبرنگم رو کامل کنم, صبح, کلاس رفتنی حالم خوش نبود, ار بی دقتیها و سربه هوایی های خودم کلافه, مترو رو اشتباه سوار شدمو بعدش که گوشی رو تو کیفم گذ یک روز که دلم گرفته بود...
ما را در سایت یک روز که دلم گرفته بود دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5zendegikhoobe9 بازدید : 94 تاريخ : دوشنبه 20 آبان 1398 ساعت: 11:41

رفتم پشت میزتحریرم که مطالعه کنم, عواقب ناشی از کمردرد لذت مطالعه دراز کشیده, دویدن روی پله ها و نشستن بدون تکیه گاه رو ازم گرفته. رفتم پشت میزتحریرم که مطالعه کنم اما دلم نیومد به جمع کردن بساط آبرنگ یک روز که دلم گرفته بود...
ما را در سایت یک روز که دلم گرفته بود دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5zendegikhoobe9 بازدید : 84 تاريخ : دوشنبه 20 آبان 1398 ساعت: 11:41

نشسته ام تو کافه باروک, دقیقا کنار پنجره, همونجایی که میشه کتاب فروشی افق رو دید و تعداد عاشق های دست تو دست رو شمرد, چقدر عاشق دیده این خیابون به خودش خدا میدونه, چایم رو مینوشمو با عذاب وجدان ناشی ا یک روز که دلم گرفته بود...
ما را در سایت یک روز که دلم گرفته بود دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5zendegikhoobe9 بازدید : 88 تاريخ : دوشنبه 20 آبان 1398 ساعت: 11:41